گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
آیات الاحکام
جلد دوم
مقدمه جلد دوم



اشاره
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ حمد و سپاس بیکران بر خداي لا یزال و درود بیمنتهی به برگزیدگان و پیشوایان دین این ارمغان اجتماع
و جامعه دین و دانش که مورد مطالعه قرار دادهاید معلوم است که در چه زمینه نگارش یافته و میخواهد تو را به چه چیزهائی
رهنمایی نماید و هر گاه در اطراف اهمیت این موضوع قلم را جریان دهم علاوه از رنجش دوستان و تصدیع خوانندگان محترم
ادعائی نمودهام که از طاقتم بیرون و بهر صورت (مثنوي هفتاد من کاغذ بود) ولی نکتهاي را متذکر شوم که در حقیقت این کتاب
دو کتاب است: 1- کتاب تفسیر شاهی که در تفسیر آیات احکام قرآن مجید تألیف علامه جلیل سید امیر ابو الفتح جرجانی است.
-2 کتاب توضیح آیات الاحکام تألیف سماحۀ العلم المحقق الحجۀ الحاج میرزا ولی اللَّه اشراقی است که بر کتاب فوق منضم
گردیده اینک اهمیت این دو کتاب که حقیقتا آموزگاریست بیزبان که راغبین خود را به مطالب مهم علمی و عملی تربیت
مینماید و معلوم میگردد تنها چیزي را که توصیهاش بر مناظرین لازم است اینست که مثل سایر کتب قوم بچشم انصاف مطالعه
کنند براي فهمیدن نه براي انتقاد. یک نکته قابل توجهی که باید خاطر نشان خوانندگان عزیز گردد آنست که مؤلف دانشمند
(توضیح) در آغاز اراده داشتند به این که تفسیر مبسوطی در محیط آیات احکام مصحف شریف به رشته تحریر بیاورند ولی بحسب
تصادف چند نسخهاي آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 4 از کتاب مستطاب (تفسیر شاهی) را بدست آورده و بعد از
تحقیق و تدقیق مفصلی تعلیقهاي برایش بعنوان شرح با توضیح آیات با طرز مرغوب و شیوه مطبوع به جامعه اهداء فرمودند. چون
کتاب تفسیر شاهی به سبک قدیم نوشته و داراي نکاتی است که با سبک امروزي مختصر وجه تمایز دارند به جهت صلاح دید
جمعی از دانشمندان تغییري داده نشده در حالت اولیه باقی است.
ترجمه مصنف توضیح آیات الاحکام
اشاره
بنا به تقاضاي عدهاي از دانشجویان علوم دینیه جهت علو مقام شامخ علمیشان با کسب اجازه از حضرتش آن چه را که با مدارك
مثبته اطلاع داریم عرضه میدارم.
اسم و تاریخ تولد و تاریخ اشتغال به تحصیل
صفحه 18 از 346
محقق معظم و دانشمند شهیر مولانا الحاج میرزا ولی اللَّه فرزند خیر الزائرین کربلائی هاشم که شخص متدین و علاقهمند بدین اسلام
بود تا به آخر عمر شریفش مشغول به زراعت و فلاحت بود، در توسیع اعاشه عائلهاش را خودداري نکرده با این حال از کثرت علاقه
بدین از پسر ارجمندش (مصنف محترم) دست کشیده وادار نمود فقط به تحصیل علوم دینیه، و دارائیه خود را در مخارج تحصیل
ایشان صرف نموده بعنوان انفاق در راه خداوند چنانکه از آیه شریفه لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِ رُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَ رْباً فِی
الْأَرْضِ الخ .. مستفاد میشود و بالجمله به اتمام عزت روزهاي محدود را به پایان رسانید در شب جمعه 17 شهر جمادي الاول سنه
1368 در شهرستان تبریز در منزل نور دیدهاش (مصنف محترم) جهان فانی را وداع نمود در محله امیر خیز در گورستان معروف به
(قم تپه) به خاك سپرده شد رحمۀ اللَّه علیه. آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 5
تاریخ تولد مصنف توضیح الایات
در سال 1329 هجري قمري در شیرهجین شهرستان سراب آذربایجان متولد شده در ابتداء تحت تربیت و پرورش والدین متدینشان
بحد کمال و رشد رسید و در سن هفت سالگی شروع به یاد گرفتن قرآن مجید و کتب فارسیه کرده و ادبیات عربی را کما هو حقه
در (سراب) از محضر عمدة العلماء العظام العالم المتقی مرحوم حاج میرزا عبد الحمید شیرهجینی رحمۀ اللَّه علیه و ایضا از حضرت
حجۀ الاسلام و المسلمین مرحوم حاج میرزا تقی نوري سرابی شیرهجینی که آن مرحوم از شاگردان مرحوم آیۀ اللَّه شریعت اصفهانی
بوده و از آن بزرگوار اجازه اجتهاد داشتند استفاده نمود و الحق این عالم جلیل القدر حقوق بیشماري در ذمه مصنف دانشمند
دارند رحمۀ اللَّه علیه.
اعزام مصنف به تبریز
بالجمله مرحوم آقاي نوري ره چون استعداد خدادادي مشار الیه را مشاهده فرمود برأي العین دید که جناب معظم له هر چه زودتر
یکی از نوابغ دهر بشمار خواهد آمد فلهذا اشتیاق ایشان را به فراگرفتن علوم دینیه و ترقی کردن به مقامات عالیه را فزونتر میفرمود
تا در سن 17 سالگی در سال 1346 هجري از سراب به تبریز عزیمت و در مدرسه طالبیه تبریز که یکی از بزرگترین مدارس قدیمی
و تاریخی و دینی تبریز بشمار میرود توقف فرمود و شروع به فراگرفتن علوم معقول (منطق و کلام) و معانی و بیان و غیره از اجله
اساتید آن زمان گردید و در ضمن مصنف هم در آن زمان جزو مدرسین رسمی ادبیات عربی درآمده به تدریس گروهی از طلاب
مشغول بودند بالاخره بعد از اخذ نصیب خود از مقدمات و سطوح شروع به تحصیل فقه و اصول متنا و خارجا از اساتید ماهر این فن
گردید که از جمله ایشان حضرت حجۀ الاسلام و المسلمین آیۀ اللَّه آقاي حاجی میرزا محمود آقا آیات الأحکام (الجرجانی)،
مقدمهج 2، ص: 6 دوزدوزانی اعلی اللَّه مقامه که در اواخر سال 1368 در ماه ذي الحجۀ الحرام در ضمن اشتغال به معالجه قلبی در
طهران نداي حق را لبیک گفته و قلوب اهالی خصوصا شاگردانش را تا ابد جریحهدار فرمودند و جنازهاش طبق وصیت به مشهد
رضوي حمل و در آنجا دفن گردید. ناگفته نماند مرحوم آیۀ اللَّه دوزدوزانی از نوابغ روزگار بوده به طوري که عموم دوست و
دشمن به جلالت مقامش معترف بودند عالم با شهامت و با غیرتی بود که از شرح آن خودداري میشود. لا جرم مصنف توضیح
الایات از تلامذه مرحوم آیۀ اللَّه دوزدوزانی سرابی بوده و مورد علاقه مخصوصی آن مرحوم بوده از حضرت ایشان هم اجازه دارند.
از جمله اساتید مصنف توضیح الایات که باید نامی از ایشان برده شود. 1- حضرت آیۀ اللَّه الکبري حاج میرزا فتاح شهیدي تبریزي
اعلی اللَّه مقامه. 3- حضرت آیۀ اللَّه الکبري حاج سید مرتضی آقا خسروشاهی تبریزي اعلی اللَّه مقامه
اشتغال مصنف توضیح الایات
صفحه 19 از 346
حضرت آقاي اشراقی دام عزه العالی یکی از اساتید مبرز حوزه علمیه تبریز میباشد همواره با مبارزه قلمی و بیانی در مقابل مخالفان
جدیت کامل داشتند که از قلمفرسائی در باره مبارزه عدیده آن وجود محترم خودداري مینمایم.
آثار عملی
از آثار عملی ایشان تأسیس بناي مدرسه (امام زمان) شهرستان سراب آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 7 است که در اثر
همت جمعی از اهالی و اراده قوي ایشان ساختمانی بنا نمود و به تدریس و تربیت عده از محصلین علوم دینیه شروع کرد. ولی چون
خودشان مسکون تبریز بودند و به جهت قطع شهریه طلاب که عده از اهالی قریه رازلیق واقعه در یک فرسخی سراب تعهد کرده
بودند و بیعلاقمندي اهالی شهرستان محصلین متفرق گشتند به طوري که همان مدرسه مدتی خالی ماند. بعد از گذشت اندك
زمانی اهالی به اصرار بتمام معنی به سراب دعوتشان کرده و در حدود 40 نفر محصل مشغول تحصیل شدند. باز هم با اعمال اغراض
شخصیه جمعی از افراد بدطینت و مقطوع شدن شهریه محصلین دینی جناب معظم له به تبریز هجرت کرده اکنون در تبریز به
تدریس و به تصنیف با توجه حضرت باري تعالی اشتغال دارند. اما مدرسه سراب لانه جغد شده امید است که با تشریف فرمائی
حضرت ولی عصر علیه السّلام آباد گردد إن شاء اللَّه تعالی.
تصانیف و تآلیف
گر چه روزگار و فلک کج مدار همواره کارش عبارت از نردبازي و کجرفتاري با فضلاء و دانشمندان حقیقی است. و بهمان
مناسبت حضرت ایشان مانند سایر فضلاء در فشار و تحمیلات روزگار میسوزند و میسازند. چه خوش است شعر: به نادان صد
چنان روزي رساند که صد دانا در او حیران بماند با این وضع گرفتاري به فشار و تحمیلات روزگار گوي سبقت را از سایر اقرانش
ربوده به اشتغال به تألیف و تصنیف در علوم مختلفه هم خود و هم سایرین را در همه جا سر افراز مینمایند. آیات الأحکام
(الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 8 (تآلیف و تصانیف:) 1- کتاب اثبات الرجعۀ در سه جزء اول مطبوع باقی مخطوط. 2- کتاب النقض.
-3 المحکم و المتشابه. 4- اثبات الشفاعۀ بالآیات القرآنیۀ. 5- اثبات الایات در دو جزء اول مطبوع دوم مخطوط. 6- شرح وصیت
عروة الوثقی. 7- اثبات الوظیفۀ در شرح اجتهاد و تقلید عروة الوثقی مطبوع. 8- بدایع الحکمۀ در دو جلد یکی مطبوع. 9- جمعه را
دریابید مطبوع. 10 - رهنمایی تاریخ اعلام دایرهاي که یکی از ابتکارات فنی جناب ایشان است و کارتی هر دو مطبوع. 11 - الجمعۀ
ما الجمعۀ. 12 - مناهج السویۀ در فقه استدلالی. 13 - الارشاد در امامت. 14 - آیات الاخلاق. 15 - مناهج التقی در شرح عروة الوثقی
از طهارت تا بکتاب خمس. 16 - تعلیقه به کفایه خراسانی. 17 - توضیح الایات که به منزله تعلیق به تفسیر شاهی است که فعلا به
جامعه اهداء میگردد. و علاوه جزوههاي بیشماري در فقه- اصول- کلام- منطق- رجال- حدیث- با قلم شیواي خودش به زبان
عربی و فارسی نوشته که همهاش بنظر آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 9 بعضی از حضرات آقایان اعلام رسیده و
تقاریظ بیشتري مرقوم فرمودند متأسفانه در اثر نبودن وسایل طبع هم چون در سوادي میماند. امید است که از توفیقات خداوند
متعال و توجهات مخصوص حضرت ولی عصر علیه السّلام در آینده به طبع و نشر همهاش موفق باشند إن شاء اللَّه تعالی.
اجازات مصنف مد ظله العالی
اشاره
ناگفته نماند حضرت آقاي اشراقی (مصنف توضیح الایات) مد ظله العالی داراي اجازات بیشماري از حضرات آیات اللَّه و مراجع
صفحه 20 از 346
قم و تبریز و نجف الاشرف و مشهد مقدس هستند همهاش حاکی از جلالت مقام علمی و عملی آن دانشمند گرامی میباشد.
اسامی مشایخ اجازه
-1 حضرت آیۀ اللَّه الکبري الحاج میرزا ابو الحسن الحسینی الانگجی التبریزي اعلی اللَّه مقامه. 2- حضرت آیۀ اللَّه الکبري الحاج
شیخ عبد الکریم حایري مؤسس حوزه علمیه قم اعلی اللَّه مقامه. 3- حضرت آیۀ اللَّه الکبري السید ابو الحسن الاصفهانی مفتی
الشیعۀ فی النجف طاب ثراه. 4- حضرت آیۀ اللَّه الکبري الحاج محمود الدوزدوزانی اعلی اللَّه مقامه. 5- حضرت آیۀ اللَّه الکبري
الحجۀ السید محمد الکوهکمري التبریزي اعلی اللَّه مقامه. 6- حضرت آیۀ اللَّه الکبري الحاج سید مرتضی خسروشاهی تبریزي طاب
- 8- حضرت آیۀ اللَّه الشیخ عبد النبی العراقی نزیل قم دام ظله العالی. 9 ثراه. آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 10
حضرت آیۀ اللَّه الکبري ابو المعالی السید شهاب الدین المرعشی النجفی متع اللَّه المسلمین بطول بقائه و بعلمه و نشره آثار آل
الرسول صلوات اللَّه علیهم اجمعین 10 - العلامۀ الفقیه آیۀ اللَّه السید محسن حکیم النجفی متع اللَّه المسلمین بطول بقائه. 11 - العلامۀ
الجلیل آیۀ اللَّه الحاج السید محمد هادي المیلانی ادام اللَّه ایام افاضاته. در خاتمه از درگاه بینیاز حضرت احدیت جلت عظمته
توفیق هدایت عموم مسلمین و خوانندگان محترمین را خواستار بوده و همگی را از بهره برداري دین پاك و مقدس اسلام و عمل به
حقایقش موفق فرماید و ما را از شفاعت محمد و آل محمد (صلوات اللَّه علیهم اجمعین) در روز رستاخیز بیبهره نفرماید. الحمد للّه
40 آیات الأحکام (الجرجانی)، /10 / أولا و آخرا و باطنا و ظاهرا و صلی اللَّه علی محمد و آله الطاهرین. به قلم: محمد اشراقی 20
مقدمهج 2، ص: 11
تقدیر و تجلیل من سماحۀ العلامۀ الحجۀ ابی المعالی السید شهاب الدین المرعشی النجفی اللَّه مد ظله العالی
بسمه تعالی الحمد للّه علی نواله و الصلاة علی محمد و آله و بعد ان مما اتاحته الظروف و سمحت به الازمان و الدهور الاجتماع
بالعالم الجلیل و الحبر النبیل البحاثۀ النقاد فی فنون الفضل و ضروبه مروج الشرع ببنانه و بیانه یراعه و لسانه فخر الاسلام ذخر الاعلام
سماحۀ المیرزا ولی اللَّه السرابی دام مجده و فاق سعده فالفیته ممن ساعدته السواعد الالهیۀ و شملته العنایۀ الربانیۀ حیث کد و اجتهد
اتعب ساهرا لیله و بذل النفس و النفیس فی اقتناص الشوارد و اقتناء الجمان و اللئالی حتی اصبح و له فی کل قدر مغرفۀ اضحی و هو
من فرسان العلم و مهرة الکتاب فلیحمد اللَّه تعالی علی ما أنعمه و لیشکره بما علمه و ارجو من فضل ربی الکریم ان یؤید به و بأترابه
الدین و یشد أزر المسلمین آمین آمین اللهم احرسه بعینک التی لا تنام من شر کل غاشم و طارق حاسد و منافق بحق نبیک الاکرم
صلی اللَّه علیه و آله و سلّم و عترته البررة ائمۀ الهدي و مصابیح الدجی و السلام علیهم خیر ختام حرره العبد المستکین خادم علوم
اهل بیت الوحی و الرسالۀ. ابو المعالی شهاب الدین الحسینی المرعشی النجفی فی یوم الثلثاء لتسع بقین من اول الربیعین 1375 . آیات
الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 20
الاهداء
الذي نزل بالقرآن علی قلب رسول الامین إلی روح النبی الامی الهاشمی (محمد) رسول رب (« ع» إلی الروح الامین (جبرئیل
العالمین. إلی روح حافظ الوحی و قیمه بعد الرسول (علی بن ابی طالب امیر المؤمنین ع) إلی روح ترجمان القرآن (علی و الحسن و
الحسین و التسعۀ المؤمنین من ذریۀ الحسین) إلی ارواح اهل البیت (الذین قال الرسول فی حقهم لا تقدموهم فتهلکوا و لا تعلموهم
فتهلکوا فانهم اعلم منکم. إلی بقیۀ اللَّه و حجته ولی العصر القائم ابن الامام العسکري (ع) إلی ارواح الفقهاء الذین استنبطوا الفروع
صفحه 21 از 346
من القرآن و السنۀ اقتداء بالأئمۀ الطاهرین. إلی ارواح بغاة العلم و الفقه الذین تمسکوا بالثقلین. آیات الأحکام (الجرجانی)،
مقدمهج 2، ص: 21
علی علیه السّلام و النصیحۀ
اعتبروا أیها الناس بما وعظ اللَّه به أولیاءه من سوء ثنائه علی الاحبار اذ یقول لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ. و قال
لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ (إلی قوله) لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ و انما عاب اللَّه ذلک علیهم لأنهم کانوا یرون من الظلمۀ الذین
بین اظهرهم- المنکر و الفساد فلا ینهونهم عن ذلک رغبۀ فیما کانوا ینالون منهم و رهبۀ مما یحذرون. و اللَّه یقول فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ
اخْشَوْنِ (و قال) الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُ هُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ. فبدأ اللَّه تعالی بالأمر بالمعروف و
النهی عن المنکر فریضۀ منه لعلمه بانها اذا ادیت و اقیمت استقامت الفرائض کلها هینها و صعبها. و ذلک ان الامر بالمعروف و النهی
عن المنکر دعاء إلی الاسلام مع رد المظالم و مخالفۀ الظالم و قسمۀ الفیء و الغنائم و اخذ الصدقات من مواضعها و وضعها فی حقها.
ثم أنتم أیها العصابۀ عصابۀ بالعلم مشهورة و بالخیر مذکورة و بالنصیحۀ معروفۀ و باللَّه فی انفس الناس مهابۀ یهابکم الشریف و
یکرمکم الضعیف و یؤثرکم من لا فضل لکم علیه و لا یذلکم عنده تشفعون فی الحوائج اذا امتنعت من طلابها و تمشون فی الطریق
بهیبۀ الملوك و کرامۀ الاکابر أ لیس کل ذلک انما نلتموه بما یرجی عندکم من القیام بحق اللَّه. آیات الأحکام (الجرجانی)،
مقدمهج 2، ص: 22 و إن کنتم عن اکثر حقه تقصرون فاستخففتم بحق الائمۀ. فاما حق الضعفاء فضیعتم. فاما حقکم بزعمکم فطلبتم
فلا مالا بذلتموه و لا نفسا خاطرتم بها للذي خلقها و لا عشیرة عادیتموها فی ذات اللَّه. أنتم تتمنون علی اللَّه جنۀ و محاورة رسله و
امانه من عذابه. و لقد خشیت علیکم أیها المتمنون علی اللَّه ان تحل بکم نقمۀ من نقماته لأنکم بلغتم من کرامۀ منزلۀ فضلتم بها و من
یعرف باللَّه لا تکرمون و أنتم باللَّه فی عباده تکرمون. و قد ترون عهود اللَّه منقوضۀ فلا تفزعون و أنتم لبعض ذمم آبائکم تفزعون و
ذمۀ رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم محقورة و العمی و البکم و الزمن فی المدائن مهملۀ لا ترحمون و لا فی منزلتکم تعملون و
لا من عمل فیها تعینون. و بالادهان و المصانعۀ عند الظلمۀ تأمنون کل ذلک مما أمرکم اللَّه به من النهی و التناهی و أنتم عنه غافلون.
و أنتم اعظم الناس مصیبۀ لما غلبتم علیه لو یسعون بان مجاري الامور و الاحکام علی ایدي العلماء باللَّه الامناء علی حلاله و حرامه.
فانتم المسلوبون تلک المنزلۀ و ما سلبتم ذلک الا بتفرقکم عن الحق و اختلافکم فی السنۀ بعد البینۀ الواضحۀ. و لو صبرتم علی الاذي
و تحملتم المؤنۀ فی ذات اللَّه کانت امور اللَّه علیکم ترد و عنکم تصدر و إلیکم ترجع. و لکنکم مکنتم الظلمۀ من منزلتکم و
استسلمتم امور اللَّه فی أیدیهم یعملون بالشبهات و یسیرون فی الشهوات. سلطهم علی ذلک فرار کم من الموت و اعجابکم بالحیاة
(الدنیا) التی هی مفارقتکم فاسلمتم الضعفاء فی أیدیهم فمن بین مستعبد مقهور و بین مستضعف علی آیات الأحکام (الجرجانی)،
مقدمهج 2، ص: 23 معیشته مغلوب. یتقلبون فی الملک بآرائهم و یستشعرون الجري بأهوائهم اقتداء بالأشرار و جرأة علی الجبار. فی
کل بلد منهم علی منبره خطیب مسقع فالارض لهم شاغرة. و أیدیهم فیها مبسوطۀ و الناس لهم خول لا یدفعون ید لامس فمن بین
جبار عنید و ذي سطوة علی الضعفۀ شدید مطاع لا یعرف المبدئ المعید. فیا عجبا و ما إلی لا اعجب من غاش غشوم و متصدق ظلوم
و عامل علی المؤمنین بهم غیر رحیم. فاللّه الحاکم فیما فیه تنازعنا و القاضی بحکمه فیما شجر بیننا. اللهم انک تعلم انه لم یکن ما
کان منا تنافسا فی سلطان و التماسا من فصول الخصام و لکن لنري المعالم من دینک و یظهر الاصلاح فی بلادك و یامن المظلومون
من عبادك و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک. فانکم ان لا تنصرونا و تنصفونا قوي الظلمۀ علیکم و عملوا فی اطفاء نور نبیکم
و حسبنا اللَّه و علیه توکلنا و الیه أنبنا و الیه المصیر. (الوافی ج 2 م 9 ص 29 من تحف العقول عن سید الشهداء الحسین بن علی
علیهما السلام و یروي عن امیر المؤمنین علیه السّلام انه قال اعتبروا الخ) آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 24 (علی علیه
السّلام و نصیحت) اي مردم عبرت بگیرید از مواعظ و پندهاي خداوند متعال که خطاب به اولیاء خود در خصوص ذم علماء یهود
صفحه 22 از 346
میفرماید: چرا خداپرستان و علماء یهود از اعمال و رفتار بد قوم نهی نکردند و جلو اخذ رشوه و اکل پول و اموال حرام را نگرفتند
این سستی و بیاعتنایی چه زشت است؟ و هم چنین میفرماید: اشخاصی که از قوم بنی اسرائیل از حدود الهی تجاوز نموده و کافر
شدهاند به زبان حضرت داود و عیسی بن مریم علیها السلام ملعون نفرین شده هستند، اینها کسانی بودند که از عملهاي قبیح ممانعت
علت تعیب و ذم .« این دو آیه هم بحال علماء هم به افراد ملت شامل است » ؟ نکردند و واقعا چه کار قبیحی را مرتکب گردیدهاند
علماء یهود همانا عبارتست از این که به جهت طمع مال دنیا و خوف از ایشان (در حالی که قادر بودند) از اعمال قبیحه و ایجاد
فساد جلوگیري ننمودند و حال این که خداوند متعال میفرماید: از خدا بترسید و از خلق واهمه نداشته باشید. و هم چنین میفرماید:
مردان و زنان مؤمنان دوست همدیگرند امر بمعروف و نهی از منکر میکنند، در این آیه کریمه حضرت باري تعالی امر بمعروف و
نهی از منکر را از واجبات بشر میشمرد چه عالم و داناست که اگر باین عمل واجب اقدام شود کلیه مشکلات رو به راه و امورات
به همگی منظم خواهد شد. امر بمعروف و نهی از منکر دعوتیست به اسلام و وسیله استرداد حقوق تلف شده و ضایعه مظلومان از
ظالمان. آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 25 و در اثر اجراي این فریضه حقوق الهیه (خمس، فیء، غنیمت و زکاة) جمع
آوري و به مصارف و اصلاحات جامعه میرسد. اي طایفهاي که با علم مشهور و با خیر مذکور و با نصیحت معروف و در انظار
مردم شخص خدائی و منصوب مقام بلند هستید به طوري که ضعفاء اکرام و احترام میکنند و اشراف حساب میبرند و مقدمتان
میگردانند (در حالی که شامل هیچ گونه تفوقی نیستند) در مواقع گرفتارگیشان شفاعت مینمایید. اما ارباب حوائج و دردمندان از
استیفاء حقوق محرومند. مشی و حرکات شما در معابر متکبرانه هم چو مشی ظالمان میباشد. آیا این مقام شامخی که نصیب شما
شده در اثر قائم بودن به اوامر خداوندیست؟ نه هر گز! اکثر شما متجاوز از حدود الهی و در حق و شأن پیشوایان دین استخفاف
ورزیده و حق ضعیفان را پایمال کرده بحق بیاساس خویش ضمیمه نمودهاید نه در راه خدا جهاد و جان نثاري از شما سرزده و نه
سخاء وجودي. و از مجمع و اجتماع خود محض رضاي خدا صرف نظر نکردهاید. با این حال و وضع آرزوي وصلت بهشت و
مجاورت و شفاعت پیغمبران دارید اما میترسم که به آمال خود نرسیده غرق عذاب الهی گردید چون به مقام و به مسند عالی
رسیدهاید اما صاحبان معرفت به خدا را وقع نگذاشتهاید. اي علمائی که میان توده مردم صاحب اکرام و عزت هستید با وجود این
مقام و جلالت شأن که ناظر نقض و شکسته شدن عهد خدائی هستید و ابدا بحال خود تغییري نمیدهید در حالی که بظاهر از اعمال
و سوابق پدرانتان حذر میکنید غافل از این که این بیاعتنایی قبیحترین اعمال است و هم عهد رسول خدا را حقیر میشمرید و بحال
مرضاي بیچاره و کورها و ارباب امراض مزمن در گنج کلبههاي حقیر مانده و به اشک چشمان و به آههاي سوزان و نالههاي
دردناك یتیمان نظري ندارید و هیچ تأییدي در بارهشان از طرف شما نیست و به سبب رفتار با تزویر آیات الأحکام (الجرجانی)،
مقدمهج 2، ص: 26 و مداهنه آمیز با ظالمان قوم ظاهرا در امن و امان گذران میکنید. ولی در واقع اگر حقیقت بین باشید مغلوب
آنها گشتهاید چون اگر مهملی نمیکردید و ظالمان را وسعت نمیگذاشتید رشته امور دین و مملکت و حکومتها که بایستی تحت
نظر علماي دینی که امینهاي خدا بر حلال و حرام هستند انجام میشد. این مغلوبیتها و مسلوب المنزلۀ و المقام شدنها نیست مگر از
تفرق و عدم اجراي حق و اختلاف در سنت حضرت پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله به اتمام وضوحی که داشت. زیرا اگر شماها
زحمات و مشقات در راه حق را متحمل میگشتید و هر گز به ظلمکاران کمک نمیکردید. ظالمان به شبهات عامل و در شهوات
قدم نمیزدند. ظالمان و خائنان را بسر کار نیاورد مگر فرارتان از جهاد و حب زندگانی و طماعی شما در حالی که دنیا فناپذیر
است. ضعیفان را بدست ظالمان سپردید به طوري که بعضی از آنها را غلام خویش و بعضیشان را به ضیق معیشت مغلوب کردند. و
در اثر سست عنصري و سکوت شما سلطنت بدست دیگران افتاده امورات مسلمین را با خواهش نفسانی خود سرپرستی مینمایند.
در شهرستانها و ایالات خطباء و مبلغین منصوب دارند که با صراحت لهجه حرف میزنند. سلطنت ایشان نقاط عالم را تحت سلطه و
نیروي ظالمانه خویش فرا گرفته افراد ملل جامعهها را زیر دست خود ساختهاند. این عده دو فرقه میباشند (یکی) جبار و ظالم
صفحه 23 از 346
(دیگري) صاحب سطوة بر ضعیفان که به مبدء و معاد معرفت ندارند. چه جاي تعجب است و از چه رو تعجب نکنم از ظالمان غش
کننده و فرمانروایان بیرحم. آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 27 در حالی که مقام دادخواهی خدائی را اشغال نموده
حکومت میکنند خدایا میدانی آن چه که ما میگوییم از روي هواي و هوس و طمع در سلطنت و التماس در حکومت نیست.
لکن خود ناظري که دین تو چه طور شده است. خدایا بلاد و جامعه مسلمانان را اصلاح فرما! و بندگان مظلومان خود را در امن و
حمایت قرار داده و از خطرات دستهاي تطاول مصون نگهدار. اي بزرگان و علماء اگر اشخاص ظلم کاران را نصرت و یاري بکنید
و انتقام مظلومان را نگیرید محقق است که ظالمان دست و پنجه و چنگال خونین ظلم را سرتان زده و در اطفاء و خاموش نمودن نور
پر فروغ شریعت محمدي جدیت خواهند کرد. حسبنا اللَّه و علیه توکلنا و الیه أنبنا و الیه المصیر (سید الشهداء و علی علیهما السلام)
آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 30
توضیح الایات
اشاره
(بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم) الحمد للّه الذي انزل علی عبده الکتاب و لم یجعل له عوجا قیما لینذر بأسا شدیدا من لدنه و یبشر المؤمنین
الذین یعملون الصالحات ان لهم اجرا حسنا ماکثین فیه ابدا و الصلاة علی من ارسله بالهدي و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو
کره المشرکون. و علی اهل بیته الذین اذهب اللَّه عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا. اقول لما وفقنی اللَّه تعالی بتتمیم المجلد الاول من
مع التعلیقۀ (توضیح الایات) عمنی لطفه و عنایته بالإقدام علی «1» آیات الاحکام (تفسیر شاهی) للعلامۀ الجرجانی
1) الجرجان: مدینۀ مشهورة عظیمۀ __________________________________________________)
بین طبرستان و خراسان. (الجوزجان) اسم کورة واسعۀ من کور بلخ بین مرو الروذ و بلخ. (المراصد ج 1) و فیها قتل یحیی بن زید بن
زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام سنۀ 125 و قصته مشهورة قتله سالم بن احوز المازنی و قیل: جهم
بن صفوان صاحب الحمیۀ. (وفیات الاعیان ج 1 ص 207 ) آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 31 تتمیم المجلد الثانی منهما
فاسئل اللَّه سبحانه ان یقبل هذا العمل الیسیر منا و یجعله ذخرا لیوم الفاقۀ و ان یوفقنا بالعمل و نشر آیاته بحق محمد و آله صلی اللَّه
علیه و آله و سلّم و ها انا اشرع بذکر امور یلزم علی ارباب الفقه تذکرها: (الاول) ان القرآن یجب تعلمه و العمل بما فیه کما قال
سبحانه. فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ، عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضی وَ آخَرُونَ یَضْ رِبُونَ فِی الْأَرْضِ. یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْ لِ اللَّهِ، وَ آخَرُونَ
یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ. (الترجمۀ) (المزمل 20 ) در موقع وسعت و فراغت بال قرآن را یاد بگیرید چون عدهاي از شما
مریض میشوند و جمعی براي تحصیل معاش و کسب روزي مسافرت میکنند و جمع دیگري در راه خدا جهاد میکنند، در این
موقعها قرائت و یاد گرفتن آیین قرآن میسر نمیشود. بقدر امکان در حال آسودگی قرآن یاد بگیرید تا از گرفتاریها و مشکلات
روزگار خلاصی یابید. المستفاد من هذه الآیۀ کاخواتها ان الغرض المهم من الامر بالقراءة هو التعلم و التحفظ و لو بالترجمۀ لغایۀ
العمل بما فیه لقضیۀ قوله (عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ)
__________________________________________________و قبره الیوم بجنب نهر جرجان
(گرگان) علی نصف فرسخ من مدینۀ گنبد قابوس و العالم الجلیل الحاج شیخ محمد حسین الاردبیلی مع مساعدة ثلاثۀ من الشیعۀ
جدد بقعته بعد الاندراس بالخسف و الزلزلۀ. و کان قبره علی مر الدهور مزار الاهل السنۀ و الشیعۀ رحمۀ اللَّه علیه. آیات الأحکام
(الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 32 و فی حکم التعلم الاستماع بالقراءة من العالم بالقرآن حیث کان ذلک ایضا مأمورا به فی قوله (وَ إِذا
قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِ تُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ). و من البدیهی ان وجوب الاستماع و السکوت علیه انما کان لغایۀ العمل بأحکام
صفحه 24 از 346
اللَّه تعالی و الوصول إلی رحمته حیث علله بقوله (لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ). (الثانی) ان المراد من القراءة التی وقع الحث و البعث علیها فی
الکتاب و السنۀ هی القراءة التی تکون باعثۀ علی العمل بما فی الکتاب الا تري تعلیل الامر بالقراءة بقوله (لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ) فی الآیۀ
السابقۀ. و یکشف الغطاء عن ذلک خطاب النبی الاعظم معاشر القراء بقوله: یا معشر قراء القرآن اتقوا اللَّه تعالی فیما حملکم من کتابه
فانی مسئول و انکم مسئولون انی مسئول عن تبلیغ الرسالۀ. و اما أنتم فتسألون عما حملتم من کتاب اللَّه و سنتی. (الوافی ج 2 ص 261
الکافی عن ابی جعفر عن رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم) (الثالث) ان قراء القرآن و حفاظه و الذین یتعلمونه علی ثلاثۀ
اصناف: (صنف) یقرئه و یواظب علی تعلمه و حفظه للبضاعۀ و الاستطالۀ به علی الناس (صنف) یقرئه و یحفظه من دون توجه إلی
تعالیمه العالیۀ بل یقیمه اقامۀ القدح. (صنف) یقرئه علی بصیرة بما فیه من التعالیم لأجل معالجۀ داء القلب بدواء القرآن. و الذین ینفع
للقاري هی القراءة علی بصیرة و لو بإسهار لیله علی ظماء بالنهار و لأجل تحقق تلک الاصناف فی کل دور ثلث القراء الامام ابو جعفر
علیه السّلام. حیث قال: رجل قرء القرآن فاتخذه بضاعۀ و استدربه الملوك و استطال به علی الناس. آیات الأحکام (الجرجانی)،
مقدمهج 2، ص: 33 و رجل قرء القرآن فحفظ حروفه و ضیع حدوده و اقامه اقامۀ القدح فلا کثر اللَّه هؤلاء من حملۀ القرآن. و رجل
قرء القرآن فوضع دواء القرآن علی داء قلبه فاسهر به لیله و أظمأ به نهاره و قام به فی مساجده و تجافی به عن فراشه. فباولئک یدفع
اللَّه العزیز الجبار البلاء. و بأولئک یدیل اللَّه تعالی من الاعداء. و بأولئک ینزل اللَّه الغیث من السماء. فو اللَّه لهؤلاء فی قراء القرآن اعز
من الکبریت الاحمر. (الوافی ج 2 ص 261 الکافی عن الامام ابی جعفر علیه السّلام) (الرابع) ان القرآن یجب تعلمه عینا او کفایۀ علی
اختلاف انحاء الحکم و المصالح و الا یستلزم التعطیل فی الاحکام و الایات الالهیۀ و یرشدنا إلی ذلک ما قاله الامام ابو عبد اللَّه
الصادق علیه السّلام: ینبغی للمؤمن ان لا یموت حتی یتعلم القرآن او یکون فی تعلمه. (الوافی ج 2 ص 261 الکافی عنه علیه السّلام)
(الخامس) ان القرآن منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اصله فیرجع إلیها عند الحیرة فی حل ما اشتبه علی القاري و المتعلم من
اجمال الایات او عمومها او اطلاقها. و (اخر) متشابهات فی افادة معانیها لأجل تطرق احتمال التخصیص او التقیید علی الظواهر فما لم
یتحقق الفحص عن المخصص و المقید و لم تجري المقدمات الحکمیۀ فیها فتکون تلک الایات فی افادة المعانی علی ما یقتضیه
وضع اللغۀ مشتبها فلا بد علی القاري المتعلم فی تشخیص المراد من بین المتحملات و فی الحکم البتی بان التأویل آیات الأحکام
(الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 34 و المآل من تلک الایات هو ذا من الارجاع إلی اللَّه و لو بالإرجاع إلی سایر الایات التی کانت من
المحکمات. لیکون من قبیل تفسیر الایات بالآیات او إلی الذین کانوا راسخین فی علم القرآن بوحی من اللَّه کالرسول او بتعلیم من
النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم کالائمۀ الهداة من اهل بیت النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم لیکون تفسیرا بالسنۀ. حیث ان علم
تشخیص المفاد و المراد من الایات التی اشتبه مفادها لکثرة المحتملات (مختص) علی اللَّه و الراسخین فی العلم. کیف لو لم یرجع
فی علم المتشابهات إلی اللَّه و إلی الراسخین فی العلم لم یطمئن القلب من الوقوع فی الهلکۀ و لا یرجع فی ذلک الا من کان ذا ایمان
صلب. فان من کان هذا شأنه یقول آمنا به کل من المحکمات و المتشابهات من عند ربنا و ما یذکر الا أولوا الالباب. و اما من کان
فی قلبه زیغ و انحراف عن الحق و الفطرة السلیمۀ فیتبع ما تشابه من الایات ابتغاء الفتنۀ و ابتغاء تأویله من عند نفسه و الحال انه لا یعلم
تأویله الا اللَّه و الراسخون فی العلم. و من البدیهی ان الالفاظ التی لم یتحقق لها وضع کفواتح السور او تحقق و لکن وضع اللَّه علم
تفصیله عن العباد مثل الروح و الجنۀ و النار و الیوم الاخر و حقیقۀ ذات الباري تعالی شأنه و نظائرها فلیست من المتشابهات فان کلا
منها من حیث الوضع اللغوي کان من قبیل المحکمات و من حیث تعیین حقیقۀ المصداق و الوجود الخارجی فکانت من المجهولات
التی وضع اللَّه علمها عن العباد فلا تشابه فیها اصلا فان تشابه الایات انما یتحقق فیما اذا کانت الالفاظ من قبیل الموضوعات و طرو
التشابه انما کان بتطرق الاحتمال فی تعیین المصادیق لأجل طرو احتمال المخصص و المقید و نحوهما آیات الأحکام (الجرجانی)،
مقدمهج 2، ص: 35 فالقول بان المتشابهات عبارة من امثال الروح و القیامۀ. فهو من المتشابه لقائله حیث ان التشابه آب عن ذلک هیئۀ
و مادة. فالقائل بذلک انما یقول عن تشابه لا عن رسوخ و استحکام و لا یقول ذلک و لا یتبع علی هذا الاحتجاجا به علی باطله ابتغاء
صفحه 25 از 346
الفتنۀ (لطلب الضلال و الاضلال و افساد الدین او لطلب التلبیس علی ضعفاء الخلق او لطلب الشرف و الجاء). اما الذین لیس فی
قلوبهم زیغ و انحراف عن الفطرة السلیمۀ بل کانوا من المتصلبین فی الایمان و الثابتین فی طریق الهدایۀ و الحق فانهم مع علمهم
بتأویل المتشابهات یقولون (قائلین) آمنا باللَّه کل (من الایات المحکمات و المتشابهات) من عند ربنا. (لا یخفی) علی الناقد البصیر ان
معادل قوله تعالی (فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ) کان مقدرا و هو نحو (فاما الذین فی قلوبهم ثبوت و تصلب). فان المراد من الزیغ هو
المیل و التمایل عن الحق و عما تقتضیه الفطرة السلیمۀ فیقابله الثبوت علی الحق الذي تقتضیه الفطرة السلیمۀ دون الرسوخ و الثبوت فی
العلم. کما ان المراد من العلم فی تلک الآیۀ هو علم الایات القرآنیۀ محکماتها و متشابهاتها فعلی هذا لا یصح جعل و الراسخون فی
العلم معادلا للجملۀ الاولی بحذف اما فقط بل التحقیق ان المعادل هو نحو قول. (و اما الذین فی قلوبهم ثبوت و تصلب فی الایمان
باللَّه و بآیاته فلا یتبعون ما تشابه منه بل یرجعون فی علم ذلک إلی اللَّه و الراسخین فی العلم. و قد حقق فی محله ان الجملۀ المعادلۀ
قد تحذف بأسرها لقضیۀ القرینۀ المعینۀ و هی فی المقام واضحۀ. آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 36 فعلی هذا لا یصح
الوقف علی کلمۀ الا اللَّه لمکان عطف جملۀ (وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) علی قوله (إِلَّا اللَّهُ) و یکون قوله (یقولون الخ) حالیۀ بتقدیر و
انهم او بتأویل قائلین و اطلاق الرسوخ فی العلم علی علماء اهل الکتاب فی آیۀ اخري لا یکون دلیلا علی الانحصار و الاختصاص فان
رسوخ جمع فی قسم من العلوم (علم التوراة و الانجیل) لا یوجب القصر و لا یوجب الشمول علی من کان ذا جهل برهۀ من العمر ثم
اخذ من اشباهه (وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ). و ما عن علی علیه السّلام فی وصف الراسخین فی العلم علی ما فی خطبۀ الاشباح من
النهج ط 87 ج 1 ص 161 فی الشرح للشیخ محمد عبده المصري من قوله علیه السّلام. (و اعلم ان الراسخین فی العلم هم الذین
اغناهم عن اقتحام السدد المضروبۀ دون الغیوب الاقرار بجملۀ ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب فمدح اللَّه اعترافهم بالعجز عن
تناول ما لم یحیطوا به علما و سمی ترکهم التعمق فیما لم یکلفهم البحث عن کنهه رسوخا الخ). لا یدل علی عدم علم الراسخین
بتأویل المتشابهات من آیات القرآن فان المتشابهات لیست من السدد المضروبۀ دون الغیوب و مما لم یحیطوا به علما حتی تدل علی
جهلهم بتأویلها بل المتشابهات کانت من قبیل الایات التی قد تعلق الوضع علیها و کانت مدلولاتها مما فسرها اللَّه تعالی بالمحکمات
من الایات حیث جعلها اللَّه سبحانه اصول الکتاب بقوله (هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ) و بالرسول حیث جعل بیان- الکتاب للرسول صلی اللَّه علیه و
آله و سلم فی آیات عدیدة. فالاعتراف من الراسخین بجملۀ ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب لا یدل علی عدم علمهم بتأویل
المتشابهات لما عرفت ان المجهول یغایر المتشابه. و بالجملۀ رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم و آله بیته افضل الراسخین فی العلم
قد علمه اللَّه آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 37 جمیع ما نزل علیه من التنزیل و التأویل و العام و الخاص و المحکم و
المتشابه. (السادس) یجب علی القاري معرفۀ اعراب القرآن حیث ان الرجل یقرأ الآیۀ فیعیی بوجهها فیهلک فیها. و علی الناظر فی
کتاب اللَّه تعالی الکاشف عن اسراره النظر فی الکلمۀ و صیغتها و محلها ککونها مبتدأ او خبرا او فاعلا او مفعولا او مبادي الکلام او
فی جواب إلی غیر ذلک لئلا یقع فی الخطاء. و المسلمون من الصدر الاول جدوا و اجتهدوا فی معرفۀ اعراب القرآن و معرفۀ مفردات
القرآن و مادة اشتقاق ألفاظه لئلا یقع الخطاء فی فهم معاینه فالواجب علی القاري المتعلم المعرب مراعات امور: (احدها) و هو اول
واجب علیه ان یفهم معنی ما یرید ان یعربه مفردا او مرکبا قبل الاعراب فانه فرع المعنی. (ثانیها) ان یراعی ما تقتضیه الصناعۀ إذ ربما
یراعی المعرب وجها صحیحا و لا نظر له فی صحته فی الصناعۀ فیخطئ. (ثالثها) ان یجتنب اطلاق لفظ الزائد فی کتاب اللَّه تعالی فان
الزائد قد یفهم منه انه لا معنی له و کتاب اللَّه منزه عن ذلک بل کلما قیل انه زائد فهو للتأکید و الصلۀ قد جیء لبیان خصوصیۀ ما کما
حقق فی محله. (فائدة) المستفاد من الآثار ان واضع النحو و الاعراب و النقط لغایۀ صون قرائۀ القرآن عن اللحن و الخطاء هو ابو
الاسود ظالم بن عمرو بن سفیان الدؤلی و هو کان من سادات التابعین و اعیانهم صحب علی بن ابی طالب علیه السلام و شهد معه
وقعۀ صفین و هو بصري و کان من اکمل الرجال رأیا و اسدهم عقلا. قیل لأبی الاسود: من این لک هذا العلم یعنون النحو، فقال
لقنت حدوده من علی بن ابی طالب علیه السلام. آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 38 و قد اختلف فی السبب الذي دعا ابا
صفحه 26 از 346
الاسود إلی ما رسمه من علم الاعراب. قیل: ان ابا الاسود المذکور کان لا یخرج شیئا اخذه عن علی بن ابی طالب علیه السّلام إلی
احد حتی بعث الیه زیاد ابن ابیه و هو و إلی العراقین یومئذ ان اعمل شیئا یکون للناس إماما و یعرف به کتاب اللَّه عز و جل. فاستعفاه
من ذلک حتی سمع ابو الاسود قارئا یقرأ (ان اللَّه بريء من المشرکین و رسوله) بالکسر. فقال: ما ظننت ان امر الناس آل إلی هذا.
فرجع إلی زیاد فقال: افعل ما امر به الامیر فلیبغنی کاتبا لقنا یفعل ما اقول له. فاتی بکاتب من عبد القیس فلم یرضه فاتی بآخر. فقال له
ابو الاسود: اذا رأیتنی قد فتحت فمی بالحرف فانقط نقطۀ فوقه علی اعلاه و ان ضممت فمی فانقط بین یدي الحرف و ان کسرت
فاجعل النقطۀ من تحت الحرف ففعل ذلک فهذا نقط ابی الاسود. و قیل: ان ابا الاسود کان یعلم اولاد زیاد بن ابیه فجاءه یوما. و قال
له انی أري العرب قد خالطت هذا الاعاجم و تغیرت ألسنتهم أ فتأذن لی ان اضع للعرب ما یعرفون او یقیمون به کلامهم. قال: لا قال:
فجاء رجل إلی زیاد و قال: توفی ابانا و ترك بنون. فقال: ادعوا إلی ابا الاسود فلما حضر قال: ضع للناس الذي نهیتک ان تضع لهم. و
قیل: انه دخل بیته یوما فقالت له بعض بناته: یا ابت ما احسن السماء (بجر السماء) فقال ابو الاسود: یا بینۀ نجومها فقالت له انی لم ارد
اي شیء منها لحسن آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 39 انما تعجبت من حسنها. فقال اذن فقولی ما احسن السماء (بنصب
السماء) و حینئذ وضع النحو و حکی ولده ابو حرب قال: اول باب وضع ابی: باب التعجب. قال ابو سعید رضی اللَّه عنه: و یقال ان
کان قدم البصرة مع جماعۀ من اهله فدنوا من «1» السبب فی ذلک ایضا انه مر بابی الاسود سعد و کان رجلا فارسیا من زند خان
قدامۀ بن مظعون و ادعوا انهم اسلموا علی یدیه و انهم بذلک من موالیه. فمر سعد هذا بابی الاسود و هو یقود فرسه فقال: ما لک یا
سعد لم لا ترکب (__________________________________________________. 1) زند خان:
بالفتح ثم السکون و فتح الدال و خاء معجمۀ و آخره نون: قریۀ علی فرسخ من سرخس حصینۀ. و سرخس: بالفتح ثم السکون و فتح
الخاء المعجمۀ و آخره سین مهملۀ و یقال: سرخس بالتحریک: مدینۀ قدیمۀ من نواحی خراسان کبیرة بین نیسابور و مرو. الواقعۀ فی
وسط الطریق و هی مدینۀ معطشۀ لیس بها ماء الانهر یجري. فی بعض السنۀ و شر بهم عند انقطاعه من الآبار العذبۀ. (مرو) هی اشهر
مدن خراسان و قصبتها و هی العظمی یقال لها مرو الشاهجان بینها و بین نیسابور سبعون فرسخا و إلی سرخس ثلاثون فرسخا و بها نهر
الرزیق بتقدیم الراء علی الزاء و الشاهجان و هما نهران کبیران یخترقان شوارعها و منها تسقی اکثر ضیاعها و به حملت ام احمد بن
حنبل به ثم قدمت به بغداد و هو حمل فولد بها. (المصدر مراصد الاطلاع) [.....] آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 40
قال: فضحک به بعض من حضره. فقال ابو الاسود: هؤلاء الموالی قد رغبوا فی الاسلام و دخلوا فیه .«1» قال: ان فرسی ظالع اراد ظالعا
فصاروا لنا اخوة فلو عملنا لهم الکلام فوضع باب الفاعل و المفعول. (المصدر وفیات الاعیان و الفهرست لابن الندیم) (السابع) لا بد
للقاري و علی کل من اراد ان یتعلم القرآن و یجعله إماما لنفسه فی استنباط الاحکام معرفۀ المکی و المدنی من الایات فان عرفان
ذلک دخیل فی فهم منصرف الایات حیث ان المنزل من القرآن علی اربعۀ اقسام مکی و مدنی و ما بعضه مکی و بعضه مدنی و ما
لیس بمکی و لا مدنی. و قد اختلف الناس فی تشخیص ذلک فقال (بعضهم) ان المکی ما نزل قبل الهجرة و المدنی ما نزل بعدها
سواء نزل بمکۀ ام بالمدینۀ عام الفتح او عام حجۀ الوداع او لسفر من الاسفار.
1) الظالع من ظلع البعیر من باب علم __________________________________________________)
ظلعا: غمز فی مشیه فهو ظالع و- الارض بأهلها: ضاقت بهم من کثرتهم و هذا تمثیل معناه لا تحملهم فهی کالدابۀ تظلع بحملها لثقله.
و تترك » (الظالع) ایضا: المائل للمذکر و المؤنث و قیل المؤنث ظالعۀ بالها و الجمع ظلع بضم الفاء و تضعیف العین. و- المتهم و منه
لا انام حتی ینام ظالع الکلاب) اي لا تأخذه عینه لما به من الوجع. و قیل ینبح الکلاب اللیلۀ کلها یطردها عنه. ) « عبدا ظالما و هو ظالع
(الظلاع) داء فی قوائم الدابۀ لا من سیر و لا من تعب. آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 41 و قال (بعضهم) ان المکی ما
نزل بمکۀ و لو بعد الهجرة و المدنی ما نزل بالمدینۀ. و قال (بعضهم) ان المکی ما وقع خطابا لأهل مکۀ و المدنی ما وقع خطابا لأهل
المدینۀ. و الحق هو القول الثانی علی ما بینته الاخبار الواردة فی شأن الایات. فحینئذ یدخل فی مکۀ ضواحیها کالمنزل بمنی و عرفات
صفحه 27 از 346
و الحدیبیۀ و الغدیر و ما یعد مضافا إلی مکۀ فی عرف اهالی زمن الصدور. کما یدخل فی المدینۀ ضواحیها کاحد و سلع. فاضافۀ
قسم ثالث إلی هذین القسمین و هو ما انزل بالشام (بیت المقدس او تبوك) و ما نسب من تثلیث الاقسام إلی الرسول صلی اللَّه علیه و
آله و سلّم لا تنافی التثنیۀ لقضیۀ الغلبۀ فافهم و تأمل. (الثامن) ان اللازم علی المفسر و بغاة فقه القرآن معرفۀ سبب نزول الایات و ذلک
ان نزول القرآن کان علی قسمین قسم نزل ابتداء و قسم نزل عقب واقعۀ او سؤال فما لم یحرز السبب لم یأمن المفسر من الوقوع فی
الخطاء فی التفسیر. زعم زاعم انه لا طائل تحت ذلک بجریان امثال هذا مجري التاریخ. و الحال ان ذلک خطاء اي خطاء بل فی معرفۀ
سبب النزول فوائد. (منها) معرفۀ وجه الحکمۀ الباعثۀ علی تشریع الحکم. (منها) تخصیص الحکم به عند من یري ان العبرة بخصوص
السبب خصوصا فیما اذا کانت الایات مقرونۀ مما توجب التخصیص. (منها) ان اللفظ قد یکون عاما و یقوم الدلیل علی تخصیصه فاذا
عرف السبب قصر التخصیص. آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 42 فان دخول السبب قطعی و التعمیم بالاجتهاد ممنوع ما
لم یقم دلیل علی عدم التخصیص کما قیل. (منها) الوقوف علی المعنی و ازالۀ الاشکال حیث ان بیان سبب النزول طریق قوي إلی فهم
معانی القرآن بل معین علی فهم الآیۀ حیث ان العلم بالسبب یورث العلم بالمسبب. (و قد اشکل) علی مروان بن الحکم معنی قوله
تعالی لا تَحْسَ بَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا الایۀ. و قال لئن کان کل امرئ فرح بما اوتی و احب ان یحمد بما لم یفعل معذبا لنعذبن
اجمعون. حتی بین له ابن عباس: ان الآیۀ نزلت فی اهل الکتاب حین سألهم النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم عن شیء فکتموه إیاه و
اخبروه بغیره و اروه انهم اخبروه بما سألهم عنه و استحمدوا بذلک الیه. (و حکی) عن عثمان بن مظعون و عمرو بن معدیکرب انهما
کانا یقولان الخمر مباحۀ و یحتجان بقوله تعالی لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فِیما طَعِمُوا الایۀ. فلو علما سبب نزولها
لم یقولا ذلک و هو ان ناسا قالوا لما حرمت الخمر کیف بمن قتلوا فی سبیل اللَّه و ماتوا و کانوا یشربون الخمر و هی رجس فنزلت
الآیۀ و غیرها من الایات التی قد اشکل الامر فیها علی جمع ممن کانوا فی الصدر الاول و فیما بعده فزال الاشکال عنهم بعد ما عرفوا
السبب فی النزول. فتلخص مما ذکر ان معرفۀ سبب النزول کانت دخیلۀ فی فهم مفاد الایات و ان کانت العبرة بعموم اللفظ و العلۀ
المنصوصۀ کما حقق فی محله. آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 43 (التاسعۀ) الواجب علی الفقیه جعل القرآن حجۀ و
منهاجا فانه تبیان لکل شیء کما قال وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ. القرآن مع کونه دلیلا قاطعا علی الرسالۀ تبیان لکل شیء
فی امور الدین و الدنیا. حیث ان فیه نصا علی جملۀ من الاحکام و احالۀ لبعضها الاخري علی السنۀ کما قال وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ
فَخُ ذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. فما آتیه الرسول و نهاه عنه و اصلۀ إلینا بلسان العصمۀ علیهم السلام کما هو المدون فی الجوامع
للاعلام اعلی اللَّه مقامهم. (العاشر) ان الفقیه لا بد ان یجعل القرآن و السنۀ و سبیل المؤمنین حجۀ فیما بینه و بین ربه کما قال سبحانه:
وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّی وَ نُصْ لِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً حیث امر سبحانه باتباع النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم و طاعته
بحیث جعل من یتبع غیر سبیل المؤمنین من اصحاب جهنم. و المراد من سبیل المؤمنین سبیل الذین عصمهم اللَّه من الزلل و الخطایا
فی القول و العمل و اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا. لمکان الامر بالاتباع حیث ان اتباع سبیل من لم یکن معصوما غیر واجب
لمکان الخطاء فتعالی اللَّه عن ان یأمر باتباع الظالم و من کان مثله فی امکان صدور الاثم عنه. و مما ذکر یعلم ان التمسک بمجرد
الاجماع الخالی عن قول الحجۀ و فعله لیس بصحیح لمکان الخطاء و الزلل من المجمعین. (الحادي عشر) ان تحصیل الفقه مطلقا کان
مما ندبه اللَّه تعالی فی کتابه حیث آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 44 قال فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَۀٍ مِنْهُمْ طائِفَۀٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی
132 حیث امر سبحانه بنفر طائفۀ من کل فرقۀ لغایۀ التفقه فی الدین و - الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ س 9
قد حقق فی محله ان الظاهر من الامر هو الوجوب و القدر المتعین هو الوجوب الکفائی للأصل حیث ان الامر دائر بین الوجوب العینی
و بین الوجوب الکفائی و الحکم بالعینی کان مشکوکا و الناس فی سعۀ ما لا یعلمون. و مع ذلک الظاهر من التحریص علی النفر من
کل فرقۀ طائفۀ بعد النهی عن النفر کافۀ بقوله تعالی وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّۀً. هو وجوب النفر علی جمع دون الجمیع و هذا
معنی الوجوب الکفائی کما حققناه فی اثبات الایات. (الثانی عشر) ان اللازم علی طلبۀ العلم تسهیلا للامر هو الرجوع بعد طرح-
صفحه 28 از 346
المسألۀ علی القرآن و السنۀ الجاریۀ بلسان العصمۀ صلوات اللَّه علیهم ثم الرجوع إلی ما تقتضیه الاصول و القواعد ثم النظر إلی
الاقوال و اعمال النظر فی تصحیح اسناد الاحادیث حتی یکونوا علی بصیرة فی طریق فقه المسألۀ. لئلا یخرجوا عن الصراط المستقیم
بالجري فی الاجتهاد مجري التقلید. و لئلا یکونوا ممن قالوا حسبنا کتاب اللَّه. و لا من الذین طرحوا القرآن و اکتفوا بظواهر الاخبار.
فان الکتاب و العترة هما الثقلان فمن تمسک بهما لن یضل ابدا. (الثالث عشر) لا بد لمن اراد فقه القرآن ان یعرف الآیۀ وحدها لعلل
کثیره قد ذکرت فی مواقعها و نحن نکتفی فی المقام بالبحث عن حد الآیۀ و ذکر الاقوال. لئلا یخرج الکتاب عن وضعه الاصلی.
آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 45 اعلم أیها القاري الکریم ان الاعلام من اهل السنۀ و الجماعۀ و الشیعۀ الامامیۀ قد
اختلفوا فی حد الآیۀ لغۀ و صناعۀ. و الحق ان الآیۀ فی اللغۀ العلامۀ و جمعها آیات و آي آیۀ الرجل شخصه (خرج القوم بآیتهم) اي
بأشخاصهم و بجماعتهم لم یدعوا وراءهم شیئا. و فی الصناعۀ یطلق علی کل کلام منفصل عن الاخر بحیث یستقل فی المفهومیۀ بان
یصح السکوت علیه و الوجه فی التسمیۀ أمران. 1- لأنها علامۀ یعرف بها ما قبلها. 2- لأنها علامۀ علی صدق من اتی بها و علی عجز
المتحدي بها.
ما حد الآیۀ
قد اکثر اعلام الفریقین فی حد الآیۀ بالنقض و الابرام و نحن نکتفی فی المقام بما نقله العلامۀ السیوطی فی الاتقان ج 1 ص 68 طبع
القاهر فی فصل عدد الاي و هذا نصه. 1- قال الجعبري: حد الآیۀ؟ قرآن مرکب من جمل و لو تقدیرا ذو مبدأ او مقطع مندرج فی
سورة. (اصلها) العلامۀ: و منه ان آیۀ ملکه لأنها علامۀ للفضل و الصدق. الجماعۀ: لأنها جماعۀ کلمۀ. و قال غیره: الایۀ طائفۀ من
القرآن منقطعۀ عما قبلها و ما بعدها. 3- و (قیل) هی الواحدة من المعدودات فی السور سمیت به لأنها علامۀ علی صدق من اتی بها و
علی عجز المتحدي بها. 4- و (قیل) لأنها علامۀ علی انقطاع ما قبلها من الکلام و انقطاعه من ما بعدها، 5- (قال) الواحدي و بعض
اصحابنا (قال) یجوز علی هذا القول تسمیۀ اقل آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 46 من الآیۀ آیۀ لو لا ان التوقیف و ربما
هی علیه الان. 6- (قال) ابو عمر الدانی لا اعلم کلمۀ هی وحدها آیۀ الا قوله مُدْهامَّتانِ. (قال) غیره: بل فیه غیرها مثل و الضحی و
العصر و کذا فواتح السور عند من عدها. 7- (قال) بعضهم: الصحیح ان الآیۀ انما تعلم بتوقیف من الشارع کمعرفۀ السورة قال فالایۀ
طائفۀ من حروف القرآن علم بالتوقیف انقطاعها معنی عن الکلام الذي بعدها فی اول القرآن و عن الکلام الذي قبلها فی آخر القرآن
و عما قبلها و ما بعدها فی غیرهما غیر مشتمل علی مثل ذلک. قال: و بهذا القید خرجت السورة. 8- (و قال) الزمخشري: الایات علم
توقیفی لا مجال للقیاس فیه و لذلک عدوا (الم) آیۀ حیث وقعت و (المص) و لم یعدوا (المر) و (الر) و عدوا (حم) آیۀ فی سوره
(طه) و (یس) و لم یعدوا طس. (قلت) و مما یدل علی انه توقیفی ما (اخرجه) احمد فی مسنده من طریق عاصم بن ابی النجود عن ذر
عن ابن مسعود (قال) أقرأنی رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم سورة من الثلاثین من ال حم (قال) یعنی الاحقاف و قال کانت
السورة اذا کانت اکثر من الثلاثین آیۀ سمیت الثلاثین الحدیث. (قال) ابن العربی ذکر النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم ان الفاتحۀ سبع
آیات و سورة الملک ثلاثون آیۀ و صح انه قرء العشر الایات الخواتیم من سورة آل عمران. (قال) و تعدید الاي من معضلات القرآن
و فی آیاته طویل و قصیر و منه ما ینقطع و منه ما ینتهی إلی تمام الکلام و منه ما یکون فی اثنائه. (قال) غیره سبب اختلاف السلف فی
عدد الاي ان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم کان یقف علی آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 47 رءوس الاي للتوقیف
فاذا علم محلها وصل للتمام فیحسب السامع انها لیست فاصلۀ- انتهی ما فی الاتقان. (اقول) المستفاد من القول الاول (ما قاله الجعبري)
ان الآیۀ عبارة عن جمل لها مبدأ او مقطع یصح به السکوت علیه فی المفهومیۀ و إلی هذا یرجع (القول الثانی) بانها طائفۀ من القرآن
منقطعۀ عما قبلها و ما بعدها اذا المناط فی الانقطاع عن الطرفین هو التمامیۀ فی المفاد. و اما (القول الثالث) فلیس حدا و لا رسما للآیۀ.
اللهم الا ان یکون المراد من ذلک هو الاستقلالیۀ فی المفهوم للدلالۀ علی صدق من اتی بها و علی عجز المتحدي بها و الا فمجرد
صفحه 29 از 346
کونها من المعدودات لا یوجب التشخیص فی الاستقلالیۀ. و اما (القول الرابع) بانها طائفۀ من القرآن منقطعۀ عما قبلها و ما بعدها فان
کان المراد منه انقطاع النفس عند التلاوة فلیس حدا و لا رسما. و ان کان المراد منه الانقطاع من حیث المفهومیۀ بان ینقطع الارتباط
عما قبلها و عما بعدها فیکون راجعا إلی القول الاول. و اما (القول الخامس و السادس و السابع و الثامن) فیرجع إلی القول بان المناط
فی الحکم بالآیۀ هو ثبوت النقل من الشارع (مبلغ الشرع و هو النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم) و التوقیف علیه. و اما (الاقوال الاخر)
فکلها راجعۀ إلی اثبات التوقیف و بیان سبب اختلاف السلف فی عدد الاي من جهۀ السماع من حیث وصل ما قطع بما یأتی و عدمه.
فتحصل مما ذکر ان عمدة القول فی تشخیص الآیۀ عن غیرها اثنان. 1- هو الاستقلال فی المفاد. آیات الأحکام (الجرجانی)،
2- هو التوقیف من الشارع. فاللازم علی ارباب القول الثانی اثبات النص المعتبر من الرسول صلی اللَّه علیه و آله و مقدمهج 2، ص: 48
سلّم او من یقوم مقامه من الحجج المعصومین علیهم السلام للدلالۀ علی تشخیص الاي فکلما دل النص علیه فهو. و الا فالمناط فی
الآیۀ هو الاستقلالیۀ فی المفاد. هذا بناء علی الاصطلاح المستحدث بعد النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم. و مع قطع النظر عن ذلک
فیمکن القول بإطلاق الآیۀ علی ازید من کلام واحد بل علی کلمۀ واحدة لکونها علامۀ علی صدق النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم
( فیما جاء به و اثبات نبوته صلی اللَّه علیه و آله و سلّم. (الرابعۀ عشر) قال العلامۀ الشیخ ابو جعفر الطوسی ره فی الخلاف. مسألۀ ( 82
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آیۀ فی کل سورة من جمیع القرآن و هی آیۀ من اول سورة الحمد. و قال الشافعی: انها آیۀ من اول سورة
الحمد بلا خلاف بینهم و فی کونها آیۀ من کل سورة قولان (احدهما) انها آیۀ من اول کل سورة (و الاخر) انها بعض آیۀ من کل
سورة و انما تتم بما بعدها فتصیر آیۀ. و قال احمد و اسحاق و ابو ثور و ابو عبیدة و عطاء و الزهري و عبد اللَّه بن مبارك انها آیۀ من
اول کل سورة حتی انه قال من ترك بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ترك مائۀ و ثلاث عشر آیۀ و قال ابو حنیفۀ و مالک و الاوزاعی و داود
لیست آیۀ من فاتحۀ الکتاب و لا من سایر السور. و قال مالک و الاوزاعی و داود: یکره ان یقرئها فی الصلاة بل یکبر و یبتدئ آیات
الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 49 بالحمد الا فی شهر رمضان و المستحب ان یأتی بها بین کل سورتین تبرکا للفصل و لا یأتی
بها فی اول الفاتحۀ (إلی ان قال): (دلیلنا) اجماع الفرقۀ و قد بینا ان اجماعها حجۀ و ایضا روت ام سلمۀ ان النبی صلی اللَّه علیه و آله و
سلّم قرء فی الصلاة بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فعدها آیۀ و الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ آیتین الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ثلاث آیات مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ
اربع آیات و قال هکذا إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ و جمع خمس اصابعه، هکذا ذکره ابو بکر بن المنذر فی کتابه. و روي معاویۀ بن
عمار قال قلت لأبی عبد اللَّه علیه السّلام اذا قمت فی الصلاة اقرء بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فی فاتحه القرآن قال: نعم قلت فاذا قرات ما
عدا فاتحۀ الکتاب اقرء بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مع السورة قال نعم. و روي علی بن مهزیار عن یحیی بن ابی عمران الهمدانی قال
کتبت إلی ابی جعفر علیه السّلام جعلت فداك ما تقول فی رجل ابتدأ ب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فی صلاته وحده فی ام الکتاب
فلما صار إلی غیر ام الکتاب من سورة ترکها فقال العباسی لیس بذلک بأس فکتب بخطه یعیدها مرتین علی رغم انفه (یعنی العباسی)
انتهی (اقول) المستفاد من اخبار الفریقین کون البسملۀ آیۀ من الفاتحۀ و انها آیۀ مستقلۀ من الکتاب و یدل علی ذلک مضافا إلی ما
مر ما عن مسلم عن ابن جریح عن ابی ملیکۀ عن ام سلمۀ انها قالت قرء رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم فاتحۀ الکتاب فعد بِسْمِ
اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آیۀ و الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ آیۀ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آیۀ مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ آیۀ إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ آیۀ اهْدِنَا
الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ آیۀ صِ راطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ آیۀ (و ما) عن سعید المقبري عن ابیه عن ابی
هریرة ان رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم. قال فاتحۀ الکتاب سبع أولاهن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. و ما عن ابی بریدة عن ابیه
قال قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم الا اخبرك بآیۀ لم تنزل علی احد بعد سلیمان بن داود غیري فقلت بلی فقال بأي شیء
تفتتح القرآن اذا آیات الأحکام (الجرجانی)، مقدمهج 2، ص: 50 افتتحت الصلاة قلت ببسم اللَّه الرحمن قال هی هی. و ایضا عن
الثعلبی عن جابر ان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم قال له کیف تقول اذا قمت إلی الصلاة قال اقول: الحمد للّه رب العالمین قال قل:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ و عن ام سلمۀ ان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم کان یقرأ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
صفحه 30 از 346
و عن علی بن ابی طالب علیه السّلام انه کان اذا افتتح السورة فی الصلاة یقرأ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ و کان یقول من ترك قرائتها
فقد نقص. و عن ابی هریرة ان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم قال اذا قرأتم ام القرآن فلا تدعوا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فانها احدي
آیاتها. و عن عبید اللَّه قال قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم من ترك بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فقد ترك آیۀ من کتاب اللَّه.
و غیرها من الاخبار المرویۀ بطریق اهل السنۀ (تفسیر فخر الرازي عن الثعلبی ج ص 152 ). و من الاخبار المرویۀ عن الائمۀ علیهم
السّلام ما عن صاحب الوسائل بإسناد، المتصل عن محمد بن مسلم قال سألت ابا عبد اللَّه (ع) عن السبع المثانی و القرآن العظیم هی
الفاتحۀ قال نعم قلت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ من السبع المثانی قال نعم هی افضلهن. و روي العیاشی بإسناد عن ابی حمزة عن ابی
جعفر علیه السّلام قال سرقوا اکرم آیۀ فی کتاب اللَّه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ و عن صفوان الجمال قال قال ابو عبد اللَّه علیه السّلام ما
انزل اللَّه من السماء کتابا الا و فاتحته بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ و انما کان یعرف انقضاء السورة بنزول بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ابتداء
للأخري. و عن عیسی بن عبد اللَّه عن ابیه عن جده عن علی علیه السّلام قال بلغه ان أناسا ینزعون بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قال هی
آیۀ من کتاب اللَّه أنساهم إیاها الشیطان. هذا ما تیسر لنا فی المقدمۀ الحمد للّه و صلی اللَّه علی محمد و آله. ولیّ اللَّه اشراقی سرابی
آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 1